حدود و ثغور علوم غریبه
چه بپذیریم و چه نپذیریم هر چیزی دو جنبه دارد: فیزیکی و متافیزیکی.
این دو، دو روی یک سکه هستند و دو نیم دایره ای که باهم و در کنار هم و در درون هم، یک دایره کامل میسازند. "فیزیک" بدون "متافیزیک" ناقص است و متافیزیک بدون فیزیک ممتنع است.
از یک سو فیزیک به متافیزیک احتیاج ذاتی دارد و از سوی دیگر، یگانه راه ظهور و تحقق متافیزیک در جهان، فیزیک است. بدین ترتیب، فیزیک یا طبیعت معبر متافیزیک است و متافیزیک یا ما بعد الطبیعه ذات و بنیاد فیزیک.
در مجموع، ما ناگزیر از متافیزیک هستیم و در هیچ امر و قضیه کلی و جزئیی نمیتوانیم متافیزیک را نادیده بگیریم. هم از این روست که در هر مسئله ای یک سویه فیزیکی وجود دارد، یک سویه متافیزیکی که دوشادوش هم حرکت میکنند و تعامل اساسی دارند.
برای حل مشکلات لزوما باید هر دو ساحت فیزیکی و متافیزیکی را در نظر گرفت. به عبارت دقیق تر: هر مشکلی، کوچک یا بزرگ، دو طریق بررسی و دو شیوه حل دارد. این دو شیوه یا طریق، نه تنها منافاتی باهم ندارند، بلکه مکمل همند یعنی همپوشی و همپوشانی دارند.
موضوعی وجود ندارد که فیزیک محض باشد و متافیزیک نداشته باشد. به همین جهت، مشکلی وجود ندارد که فاقد طریق بررسی و شیوه حل متافیزیکی باشد.
"علوم غریبه" در مجموع، علم بررسی مسائل از منظر متافیزیک و شیوه حل قضایا از این افق است. راهی است بین فیزیک و متافیزیک که این رو را در پیوند و ربط باهم ارزیابی میکند.
در عبارتی کوتاه:
"علوم خفیه" علم فهم قضایای فیزیکی از منظر متافیزیک است. به همین جهت، با نفی متافیزیک و انکار مابعد الطبیعه جایی برای علوم غریبه باقی نمیماند و علوم غریبه در قضایای منکران مابعدالطبیعه نه ورود میکند نه کاری انجام میدهد.
#مبانی
@olomegarib
- ۹۶/۰۴/۲۶